معمولاً دو روش برای توسعه سیستم هایی که از ارزیابی ذهنی انسان استفاده می کنند، بکار می رود:
روش تحلیلی: در روشهای قدیمی تر، برای ارزیابی سیستم های مبتنی بر ارزیابی انسانی، اغلب ویژگی های انسانی را مدل می کردند و این مدل ارزیابی جایگزین را در سیستم های بهینه سازی، جاسازی می کردند. در واقع در روش تحلیلی، دانش انسان یا فرد خبره جمع آوری می شود و سپس در سیستم در فرآیند ارزیابی تلفیق می شود. این روش، روشی معمول در پژوهشهای هوش مصنوعی است اما اغلب شناسایی و ذخیره دانش –مدلسازی- بصورت کامل دشوار است، بعنوان مثال: یک مدل اولویت شخصی.
روش ترکیبی: در این روش، یک فرد مستقیماً بعنوان یک جعبه سیاه ارزیاب در سیستم بهینه سازی قرار می گیرد و به کامپیوتر اجازه می دهد که سیستم هدف را براساس ارزیابی کاربر، بهینه کند. بدین معنی که کاربر مستقیماً ویژگی های individual تولید شده توسط الگوریتم IEC را ارزیابی نمی کند، بلکه بجای آن ویژگیهای قابل رویت آن را ارزیابی می کند.
گاهی اوقات کاربران IEC، phenotype های individual های EC را ارزیابی نمی کنند، اما خروجی های سیستم توسط individual های EC مشخص می شود. برای مثال کاربران مستقیماً ضرایب فیلتر را ارزیابی نمی کنند، اما تصاویر یا صداها توسط فیلترها پردازش می شود.
بهرحال، با وجود بکارگیری هر دو روش، نمی توانیم از تغییر اولویت های انسانی، مختصات هدف در یک فضای ذهنی، اجتناب کنیم، حتی اگر مقیاس یکسانی را در ذهن در نظر بگیریم و ارزیابی سازگاری را انجام دهیم. آنچه در IEC موردنیاز است، تعیین مختصات در یک فضای پارامتر ویژگی است که به همسایگی هدف در یک فضای ذهنی نگاشت می شود، حتی اگر ارزیابی ذهنی فرد، برای یک تصویر یا صدا، در طول زمان تغییر کند. خوشبختانه جستجوی EC نسبت به نویز مقاوم است و اینکه هنگام شبیه سازی، تاثیر کمی از تغییرات می پذیرد.
خروجی هایی از سیستم که کاربر انسانی نمی تواند بین آنها تمایز قائل شود، از نظر ذهنی یکسان در نظر گرفته می شود. بهینه سراسری IEC یک نقطه نیست، بلکه از نقطه نظر بهینه سازی EC معمولی یک ناحیه است. یک ناحیه بهینه سراسری گسترده نسبت به یک نقطه منفرد، ارجحیت دارد. برای مثال، فرض کنید می خواهیم مدل بعدی TOYOTA Camry یا Honda Accord را بیابیم، هدف تنها تعیین یک نقطه نیست –مانند مونتاژ تصویر صورت یک مظنون- بلکه تعیین چندین مدل اتومبیل مختلف براساس مدلهای گذشته است که تاثیر مشترکی دارند
__________________
دورها آوایی است که مرا می خواند...
|